
خبرنگاران همه جمع شده بودند تا نظر امام را جویا شوند. امام هم به کوچه تشریف آوردند و خبرنگاران هم دور امام را احاطه کردند ناگهان دیدم خبرنگاری پشت سر امام پشت نرده ها از چوبی بالا رفته، برای امام احساس خطر کردم به سمت نرده رفتم
سوزن های ته گرد که زیر انگشتانش نهادند، چشمانش بسته بود، جایی را نمی دید، دستانش را به دیوار کوبیدند درد استخوانهایش را سوزاند اما لب از لب باز نکرد.

همه کم و بیش می شناسیمش؛ از فعالان مبارزه مسلحانه ضد حکومت پهلوی است. از بنیان گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. عناوینی چون: «فرماندهی سپاه همدان، ریاست زندان های زنان تهران، اولین فرمانده سپاه غرب کشور بعد از انقلاب، یکی از سه نماینده ای که در سال 67 پیام تاریخی امام (ره) را به گورباچف رساند، سه دوره نمایندگی مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، مسئول بسیج خواهران کل کشور، استاد مدرسه عالی شهید مطهری، دارنده نشان درجه 3 ایثار، مدرس واحد معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت و قائم مقام دبیرکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی» رانیز در کارنامه خود دارد. خواندن گفت و گوی ما با ایشان خالی از لطف نیست.
نام و نام خانوادگی؟
مرضیه حدید چی مشهور به خواهر دباغ، خواهر طاهره، خواهر زینب احمدی نیلی
* تاریخ تولد؟
خرداد 1318 همدان
* شغل پدر؟
پدرم کتابفروش و استاد اخلاق و مادرم هم معلم اخلاق بود.
* تحصیلات؟
تحصیلاتم را از مکتب خانه آغاز کردم و از معلومات پدرم در یادگیری قرآن و نهج البلاغه نیز بهره بردم.
* سال ازدواج؟
سال 1333 با محمد حسن دباغ ازدواج کردم.
* با ایشان از قبل آشنایی داشتید؟
خیر، آن موقع ها مثل الان نبود، آشنایی از طریق خانواده ها و پرس و جوی محلی بود ایشان در تهران بودند و ما در همدان. 14 ساله بودم و بلافاصله بعد از ازدواج به تهران آمدم و تک و تنها زندگی در تهران را شروع کردم.
* حاصل زندگی تان چند فرزند است؟
یک پسر و هفت دختر
* در هنگام مبارزات سیاسی تان چند فرزند داشتید و بچه ها چند ساله بودند؟
هر هشت فرزند را داشتم کوچک ترین شان 4 ساله بود.